خروش ملت علیه دیکتاتوری مذهبی و آرمان های ماورایی
زیر سایه جمهوری اسلامی نویسندگان را کشتند، منتقدان و مخالفان را اعدام کردند، کشیشانِ آزادیخواه را به وحشیانهترین شکلِ ممکن سلاخی کردند و در آخر با استفاده از نیروهای سرکوبگر، صدای اقشارِ آگاه را در نطفه خفه کردند
“سید مرتضی حسینی”
«محبت نیوز»- فاصلهی چشم تا گوش چند سانتیمتر بیشتر نیست ولی تفاوت دیدن با شنیدن فراتر از این حرفهاست شباهتِ وعده و عمل هم به همین صورت است،فاصله ی ظاهری شان کم اما معنای باطنی شان متفاوت است؛ جمهوری اسلامی بر پایهی وعدههای زیبا و دل فریب ساخته شد، به گونهای، ایده آلیسمهای مذهبی سبب سرنگونی پهلوی و به قدرت رسیدن تودهی روحانیون شد، مطمئنن در این انتقالِ قدرت، سخنرانیهای هیستریک و آتشینِ روحالله خمینی بیتاثیر نبود؛ سخنرانیهای ساختار شکنِ او، روحیهی دینی جمعیت شیعه را به تلاطم درآورد.
پُرواضح است که اکثریت دینی ایران مسلمان شیعه است، با این تفاسیر توانایی تحریک اکثریت که ناشی از نفوذ وی در بین اذهان مردمِ خرافی و سنتی آن زمان بود به او قدرتی خطرناک بخشید؛ روحالله و روحانیون پیروان او برای تثبیتِ این نفوذ و قدرت، ناگزیر، مجبور به فشار بر اقلیتها و روشنفکران شدند، نویسندگان را کشتند، منتقدان و مخالفان را اعدام کردند، کشیشانِ آزادیخواه را به وحشیانهترین شکلِ ممکن سلاخی کردند و در آخر با استفاده از نیروهای سرکوبگر، صدای اقشارِ آگاه را در نطفه خفه کردند.
در هر صورت مکتبی که جمهوری اسلامی بر پایهی آن شکل گرفت، آرمان گرایی بود، آرمانهایی ماورایی و دست نیافتنی در این دنیا که سوختِ موتورِ محرکهی نظام را تامین میکرد، اما نه تا ابد! چرا که هر لحظه ممکن بود جامعه به سمت حقایق برود.
همین اتفاق در شُرفِ روی دادن است، رئالیسم یا واقعگرایی که در تضاد با تمام اندیشههای ۴٠سالهی این نظام است، در حال ظهور میباشد، مردم که حال تابوها را شکسته و حقوقِ اولیهشان را مطالبه میکنند دیگر مقید به وعدههای توخالی و قوانینِ منسوخِ حاکم، نیستند، آنها خواهانِ زندگی کردند و فقط از زنده ماندن در سایهی ترسهای مختلف، که ناشی از دیکتاتوری مدرنِ حاکمیت است خسته شدهاند؛
این موجِ روشنگری و ساختارشکنی همه به خاطرِ اشباع مردم از وعدههای پوچ و ناامید شدن آنها از دو حزبِ پوشالی جامعه است، اصلاحطلب و اصولگرا دو بالِ یک پرندهاند، این واقعیتیست که اکنون اکثریتِ مردم ایران پذیرفتهاند.
بتهایی که بنیانگذار جمهوری اسلامی بنا نهاده بود، اکنون و در همین زمان به وسیلهی تهی دستان در حالِ فرو ریختن است؛
این را تمامِ حاکمان و دیکتاتورها میدانند که انقلابهای پرولتاریایی از همه عواملِ سقوط خطرناکترند. زمانی که تودهی لگدمال شدهی فقرا دست به قیام بزنند تمام عوامل و سردمدارانِ به ظاهر شکست ناپذیر هبوط خواهند کرد. جامعهی متعصبِ ۴٠ سالِ پیش حال دیگر وجود ندارد، در این شرایطِ بحرانی که نظرهای خفته در حالِ جوانه زدن هستند و مردم در راه سکولاریسم و دموکراسی حقیقی جان میدهند باید به تغییر امیدوار بود، خصوصن که در این وادی، زنها نیز حقوقشان را مطالبه میکنند و اپوزیسیونها خطرناکتر شده، رعشه بر کالبدِ محتضرِ نظام انداختهاند.
در مجموع باید گفت افکار آیتالله خمینی که آغشته به تعصبگرایی دینی و دیکتاتوری در پناهِ اسلام بود،آرام آرام در حال پوسیدن و فروپاشیدن است.
پُرواضح است که اکثریت دینی ایران مسلمان شیعه است، با این تفاسیر توانایی تحریک اکثریت که ناشی از نفوذ وی در بین اذهان مردمِ خرافی و سنتی آن زمان بود به او قدرتی خطرناک بخشید؛ روحالله و روحانیون پیروان او برای تثبیتِ این نفوذ و قدرت، ناگزیر، مجبور به فشار بر اقلیتها و روشنفکران شدند، نویسندگان را کشتند، منتقدان و مخالفان را اعدام کردند، کشیشانِ آزادیخواه را به وحشیانهترین شکلِ ممکن سلاخی کردند و در آخر با استفاده از نیروهای سرکوبگر، صدای اقشارِ آگاه را در نطفه خفه کردند.
در هر صورت مکتبی که جمهوری اسلامی بر پایهی آن شکل گرفت، آرمان گرایی بود، آرمانهایی ماورایی و دست نیافتنی در این دنیا که سوختِ موتورِ محرکهی نظام را تامین میکرد، اما نه تا ابد! چرا که هر لحظه ممکن بود جامعه به سمت حقایق برود.
همین اتفاق در شُرفِ روی دادن است، رئالیسم یا واقعگرایی که در تضاد با تمام اندیشههای ۴٠سالهی این نظام است، در حال ظهور میباشد، مردم که حال تابوها را شکسته و حقوقِ اولیهشان را مطالبه میکنند دیگر مقید به وعدههای توخالی و قوانینِ منسوخِ حاکم، نیستند، آنها خواهانِ زندگی کردند و فقط از زنده ماندن در سایهی ترسهای مختلف، که ناشی از دیکتاتوری مدرنِ حاکمیت است خسته شدهاند؛
این موجِ روشنگری و ساختارشکنی همه به خاطرِ اشباع مردم از وعدههای پوچ و ناامید شدن آنها از دو حزبِ پوشالی جامعه است، اصلاحطلب و اصولگرا دو بالِ یک پرندهاند، این واقعیتیست که اکنون اکثریتِ مردم ایران پذیرفتهاند.
بتهایی که بنیانگذار جمهوری اسلامی بنا نهاده بود، اکنون و در همین زمان به وسیلهی تهی دستان در حالِ فرو ریختن است؛
این را تمامِ حاکمان و دیکتاتورها میدانند که انقلابهای پرولتاریایی از همه عواملِ سقوط خطرناکترند. زمانی که تودهی لگدمال شدهی فقرا دست به قیام بزنند تمام عوامل و سردمدارانِ به ظاهر شکست ناپذیر هبوط خواهند کرد. جامعهی متعصبِ ۴٠ سالِ پیش حال دیگر وجود ندارد، در این شرایطِ بحرانی که نظرهای خفته در حالِ جوانه زدن هستند و مردم در راه سکولاریسم و دموکراسی حقیقی جان میدهند باید به تغییر امیدوار بود، خصوصن که در این وادی، زنها نیز حقوقشان را مطالبه میکنند و اپوزیسیونها خطرناکتر شده، رعشه بر کالبدِ محتضرِ نظام انداختهاند.
در مجموع باید گفت افکار آیتالله خمینی که آغشته به تعصبگرایی دینی و دیکتاتوری در پناهِ اسلام بود،آرام آرام در حال پوسیدن و فروپاشیدن است.
آمین،حقیقت همین است قدرت خداست خداوند مهربان
پاسخحذف