«کودتای اقتصادی» با هدف «براندازی سیاسی»: نظام آمادهی «نعمت جنگ» میشود؟!
- حسین راغفر استاد دانشگاه و اقتصاددان میگوید اصرار بر راهاندازی بازار ثانویه ارز در راستای کودتای سیاسی است.
- مهدی رئیسزاده مشاور بانکی اتاق بازرگانی: اگر این اتفاقات در کشورهای دیگر افتاده بود قطعا اقتصادشان به مرز فروپاشی میرسید باید خدا را هم شاکر باشیم که اقتصاد ما تاب آورد.
- محمدقلی یوسفی اقتصاددان: امکان ترمیم شرایط میسر نیست، دولت وضعیت را رها کرده تا مردم موقعیت جنگی آماده شوند.
- جنگ هرگز برای هیچ ملتی «نعمت» نبوده است. این بار اما برای نظام جمهوری اسلامی نیز برخلاف تصور زمامدارانش حتما «نعمت» نخواهد بود.
کیهان لندن
(+ویدئو) بحران ارزی در ایران تشدید شده و اینطور به نظر میرسد که وضعیت قابل مهار نیست. گروهی از کارشناسان میگویند این وضعیت یک «کودتای ارزی» با هدف «براندازی» است و عدهای دیگر میگویند دولت چون توان مقابله با آن را ندارد وضعیت را به حال خود رها کرده تا شاید کشور وارد یک درگیری نظامی شود و به مصداق سخن رهبر انقلاب اسلامی و بنیانگذار نظام کنونی در ایران که گفته بود «جنگ نعمت است»، گشایشی حاصل آید! بسیاری معتقدند جنگ ایران و عراق سبب تثبیت حکومت و دستگاه عریض و طویل سرکوبگر آن شد؛ وگرنه نظام تازه به قدرت رسیده میبایست به توقعات مردم از انقلاب پاسخ دهد و این کار از آن بر نمیآمد چنانکه پس از چهل سال هنوز هم نه تنها نمیتواند به مطالبات مردم پاسخ دهد بلکه هر آنچه را هم داشتهاند یا غارت و یا نابود کرده است! از همین رو محافلی در رژیم جمهوری اسلامی به دنبال به راه انداختن درگیری نظامی و جنگ هستند اما دولت ترامپ بر خلاف دولت اوباما تا کنون از «گزینه نظامی روی میز» حرفی نزده است.
صبح دوشنبه، هشتم امرداد، در بازار آزاد ارز ایران پوند به بیش از ۱۵ هزار تومان، یورو بیش از ۱۳ هزار و پانصد تومان و دلار به بیش از ۱۲ هزار و دویست تومان رسید و این در حالیست که قیمت سکه نزدیک چهار میلیون و نیم شده است.
بسیاری از تحلیلگران و خبرگزاریهای خارجی عنوان میکنند افزایش شدید قیمت ارز و سکه در ایران تحت تاثیر تحریمهای آمریکاست که البته هنوز بطور رسمی شروع نشده است. آنها پیشبینی میکنند با شروع تحریمها وضعیت از این هم بدتر میشود.
تحریمهای آمریکا دو فاز دارد. تحریمهای اولیه ۱۳ امرداد (چهارم اوت) که شامل تجارت اتومبیل و فلزات سنگین و گرانبها، و تحریمهای ثانویه ۱۳ آبان (چهارم نوامیر) متمرکز بر انسداد معاملات نفتی است.
البته وضعیت کنونی و از جمله افزایش نرخ انواع ارز و سکه تنها تحت تاثیر تحریمها نیست و دلایل متعددی در اقتصاد ایران این روند را تشدید کرده است. چنانکه در سالهای پیش از برجام و پس از برجام هم که خبری از تحریمهای جدید آمریکا نبود نوسان در بازار ارز و سکه بسیار زیاد و این بازار بیثبات بود اما نه به اندازهای که این روزها گریبان اقتصاد ورشکستهی جمهوری اسلامی را گرفته است. بسیاری از کارشناسان معتقدند حال و روز اقتصاد ایران آیینهی تمامنمای وضعیت سیاسی جمهوری اسلامی است و در شرایطی که مجموعهای از، به قول مقامات خود نظام، «اَبَربحرانها»ی داخلی، منطقهای و بینالمللی پیش پای رژیم تهران قرار دارد نباید توقع داشت وضعیت اقتصاد بهتر از این باشد.
نسخههایی که دولت از شش ماه پیش برای مهار افزایش قیمت ارز پیچیده بدون استثناء همگی شکست خورده است بطوری که کار به تغییر ولیالله سیف رییس بانک مرکزی کشید. پیشبینی کارشناسان و رسانههای داخل کشور این است که سیاستهای عبدالناصر همتی رییس جدید بانک مرکزی هم نمیتواند دردی را دوا کند چون اگر فرمول معجزهگری برای تغییر این وضعیت وجود میداشت، هیچ دلیلی نداشت که رئیس جدید که تازه سفیر جمهوری اسلامی در چین شده بود، آن را از دولت پنهان نگاه دارد!
همزمان روشهای چَکشی همراه با پلیسی کردن بازار هم جواب نداد. لشکرکشی نیروی انتظامی به بازار ارز بازداشت تعدادی دستفروش و دلال و بستن صرافیها تحت عنوان اخلالگران اقتصادی بینتیجه مانده و در هفتههای گذشته هم که ادعا شد سلطان سکه و سلطان ارز و حدود ۳۰۰ اخلالگر دیگر هم بازداشت شدند راه به جایی نبرد.
یکی از دلایل بینتیجه ماندن این بگیر و ببندها این است که خرید سکه و ارز محدود به گروهی اقلیت سودجو نیست بلکه بسیاری از آنها که عقل معاش داشته و اندکی پسانداز در خانه و بانک دارند در سالهای گذشته داراییهای خود را به ارز و سکه تبدیل کردند تا از کاهش ارزش سرمایههای خود جلوگیری کنند. به ویژه آنکه ورشکستگی موسسات مالی و اعتباری و غارت پولهای مردم، بیاعتمادی به نظام بانکی ایران را فوقالعاده افزایش داده و مردم ترجیح میدهند آنچه دارند در خانه حفظ شود تا در بانک.
کودتای اقتصادی با هدف براندازی!
حسین راغفر اقتصاددان و استاد دانشگاه این وضعیت را «کودتای اقتصادی» با هدف «براندازی سیاسی» میداند و عامل آن را تصمیماتی میداند که همسویی بسیار بالایی با سیاستهای آمریکا و اسرائیل دارد.
او میگوید: «پس از افزایش قیمت ارز میبینیم که ۲۰ میلیارد دلار از منابع ارزی کشور به واردات کالای لوکس اختصاص داده میشود این در حالی است که قرار است به زودی با تحریمهای بیسابقهای روبرو شویم و هر دلار موجود در صندوق دولت به بالاترین ارزش خود در ۴۰ سال گذشته حیات جمهوری اسلامی رسیده است.»
راغفر مدعی شده «نمونه دیگر این کودتا تصمیماتی است که بلافاصله طی ادامه همین سیاستها اتخاذ میشود و اصرار بر راهاندازی بازار ثانویه ارز وجود دارد که این هم در راستای کودتای سیاسی و نه اقتصادی با هدف براندازی نظام سیاسی است.»
این اقتصاددان همچنین گفته «شاهد آن هستیم که افرادی در درون دولت، مجلس و حاکمیت با شوق وصفناپذیری این پدیده را دنبال میکنند و به سرعت قبل از اینکه بسیاری از مسائل روشن باشد به دنبال راهاندازی بازار ثانویه هستند.»
با توجه به اینکه به گفتهی راغفر نیز این تصمیمات و اقدامات از سوی دولت و زمامداران صورت میگیرد، ولی وی به صراحت توضیح نداده چه کسانی در حال «کودتا» علیه چه کسانی هستند! و اگر این اقدامات با هدف «براندازی نظام سیاسی» است، چگونه دست اندرکاران نظام چنین تصمیماتی را میگیرند تا خود را براندازند؟!
تحلیلگران اقتصادی اصولگرا معتقدند شرایط ارزی فعلی ایران محصول یک مافیای ریشهدار است که هدفاش ضربه زدن به نظام است. حال آنکه تا همین یکی دو ماه پیش فعالین سیاسی اصلاحطلب ادعا میکردند که این بحران ارزی زیر سر سپاه برای به زیر کشیدن دولت حسن روحانی و روی کار آوردن دولت شبهنظامی است!
باید خدا را هم شاکر باشیم
مهدی رئیسزاده مشاور بانکی اتاق بازرگانی در یادداشتی با عنوان «ابهامات سیاستی در بازار ارز» نوشته «معلوم نیست نوسانات ارز و سکه تا کجا مرزها را بشکند. شاید اگر این اتفاقات در کشورهای دیگر به وقوع میپیوست قطعا اقتصادشان به مرز فروپاشی میرسید و دیگر تاب تحمل این شرایط و هیجانات روانی را نداشت بنابراین شاید در این شرایط باید خدا را هم شاکر باشیم که تا امروز اقتصاد در مقابل این همه هیجانات روانی توانسته تاب آورد.» او سیاستهای غلط ارزی دولت را عامل این وضعیت میداند.
تمرین موقعیت جنگی!
محمدقلی یوسفی اقتصاددان در یادداشتی با عنوان «تمرین موقعیت جنگی» در روزنامه جهان صنعت مجموعهی یک سری دلایل را عامل این وضعیت دانسته است از جمله خروج منابع مالی به دلیل تنش در فضای اقتصادی و احساس ناامنی و همچنین خروج ارز از کشور تحت عنوان ارز دانشجویی و مسافرتی، اما دلیل اصلی که او به آن اشاره کرده سیاسی است که سبب شده تا «امکان مبادلات پولی از ایران گرفته» شود.
یوسفی توضیح داده «پیش از این جابجاییهای مالی کشور از مسیر عمان و دوبی انجام میشد، امروز اما این امکان حذف شده و کشورهای حوزه خلیج فارس همکاری بیشتری نسبت به گذشته با آمریکا دارند. همین روند موجب کاهش چشمگیر عرضه ارز شده و در نتیجه افزایش نرخ ارز را شاهدیم. این سیر صعودی غیرقابل پیشبینی است و نمیتوان هیچ مرزی برای پایان افزایش بهای ارز پیشبینی کرد.»
به گفته او حتی اگر «بهترین برنامههای اقتصادی» برای کنترل شرایط تنظیم شود همچنان شرایط نامساعد بینالمللی بر اقتصاد کشور تاثیر خطرناک خود را وارد میکند و به دلیل جوّ روانی نامناسبِ جامعه «امکان ترمیم شرایط نیز میسر نیست» و اعتماد جامعه به دولتمردان به کمترین میزان خود کاهش یافته است.
او در پایان به نکته مهمی اشاره کرده است: «به نظر میرسد دولت هیچ علاقهای به بهبود شرایط نداشته و حتی شرایط نامساعد را به حال خود رها کرده تا به واقع مردم برای شرایط مشکلتر آینده یا حتی موقعیت جنگی آماده شوند. اما نباید فراموش کنیم حتی اگر ایران در جنگی نظامی پیروز شود در نهایت آنچه برای کشور باقی خواهد ماند، چیزی مگر ویرانی و آتش نیست.»
کم نیستند در نظام جمهوری اسلامی مسئولانی که راه غلبه بر شرایط را در شروع یک جنگ میبینند از جمله محسن رضایی فرمانده پیشین سپاه و دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام که ظاهرا دکترای اقتصاد هم دارد! او مدتها پیش گروگانگیری و زورگیری را پیشنهاد کرده و گفته بود اگر با آمریکا واردجنگ شویم هفتهی اول هزار سرباز را اسیر میکنیم و بابت آزادی آنها پول میگیریم و مشکل اقتصادی حل میشود!
امثال محسن رضایی که اینگونه مرزهای بلاهت و بیمسئولیتی را گم کردهاند در جمهوری اسلامی کم نیستند. این فرد در دوران جنگ هشت ساله ایران و عراق فرمانده سپاه بود و هزاران نفر تحت فرماندهی امثال محسن رضایی به خاک و خون کشیده شدند تا سرانجام رهبرشان جام زهر را سر بکشد. اکنون نیز همین افراد بر طبل جنگ میکوبند غافل از اینکه نه ایران و ایرانیان و نه شرایط منطقه و جهان مطلقاَ مانند سی چهل سال پیش نیست. مردم ایران هنوز دارند تاوان خرابیهای جنگ هشت ساله را میپردازند. آثار آن جنگ نافرجام هنوز در خوزستان و استانهای غربی کشور مانند کرمانشاه و کردستان دیده میشود. در یک جنگ احتمالی، جمهوری اسلامی جان سالم به در نخواهد برد اما این برای زمامداران سرکوبگر و غارتگر رژیم اهمیتی ندارد. از نظر آنها، اگر قرار است نظام مقدسشان وجود نداشته باشد، ایران هم نباشد اصلا مهم نیست.
جنگ هرگز برای هیچ ملتی «نعمت» نبوده است. این بار اما برای نظام جمهوری اسلامی نیز برخلاف تصور زمامدارانش، مانند جنگ با عراق، حتما «نعمت» نخواهد بود.
نظرات
ارسال یک نظر