اروپا لازم است روایتاش را دربارهی ایران تغییر دهد
- قابل فهم است که اروپا خواهان رابطهای صلحآمیز با ایران باشد، بازاری بزرگ با جمعیتی نزدیک به ۸۰ میلیون نفر با درصد بالایی از جمعیت جوان؛ ایران تنها کشور با شالودهای صنعتی در خاورمیانه است و منابع وسیع طبیعی این کشور میتواند هم به کمک درآمد داخلی ایران بیاید و هم به تقاضای بالای اروپا برای انرژی پاسخ دهد. در وضعیتی ایدهآل، هر دو طرف رابطه باید بتوانند از چنین روابط اقتصادی نزدیکی سود فراوان ببرند و دقیقا به همین دلیل است که سیاست فعلی اروپا تا این حد اشتباه است: بجای تغییر شرایط به وضعیتی بهتر، سیاست فعلی تنها به تدوام فاجعهی موجود کمک میکند: موجی از مهاجرین در حال فرار از درگیریهای ناشی از ادامهی بیثباتی در خاورمیانه و در پی پناهجویی در اروپا، و ملت ایران که میخواهد به توان بالقوهاش فعلیت بدهد اما از این حق ذاتی به دلیل نظام موجود محروم ماندهاست.
کیهان لندن
علت اصلی آنکه مسئولان اروپایی معتقدند روابط اقتصادیای که با جمهوری اسلامی ایران برقرار کردهاند رفتار جمهوری اسلامی را تغییر خواهد داد از روایتی ناشی شده که بر این گمان است که کمک به نظامی با ثبات- هرچند آن نظام، دیکتاتوری باشد- از شنیدن صدای میلیونها ایرانی که خواهان تغییرات ساختاری هستند بهتر است.
استعارهها و تمثیلات بسیاری برای وصف مشکل جمهوری اسلامی و تهدیدهای متعددش علیه نظم جهانی به کار میآید، ولی در این زمان که این مقاله را مینویسیم نمیتوانیم از یک تمثیل مشخص چشم بپوشیم: ایستگاه قطاری خالی با تنها ۲۸ مسافر که در انتظار قطاری هستند که هیچگاه به ایستگاه نخواهد رسید.
این ۲۸ مسافر، اعضای کشورهای عضو اتحادیهی اروپا هستند و قطاری که هیچگاه نخواهدآمد تمثیلی از تمایل آنها برای داشتن روابطی عادی تحت شرایط کنونی با نظامیست که تنها میتوان بر آن نام یک دیکتاتوری دینسالارانه نهاد.
قابل فهم است که اروپا خواهان رابطهای صلحآمیز با ایران باشد- تنها در آستانهی دروازهی اروپا، بازاری بزرگ با جمعیتی نزدیک به ۸۰ میلیون نفر با درصد بالایی از جمعیت جوان نهفته است. ایران تنها کشور با شالودهای صنعتی در خاورمیانه است و منابع وسیع طبیعی این کشور میتواند هم به کمک درآمد داخلی ایران بیاید و هم به تقاضای بالای اروپا برای انرژی پاسخ دهد. در وضعیتی ایدهآل، هر دو طرف رابطه باید بتوانند از چنین روابط اقتصادی نزدیکی سود فراوان ببرند و دقیقا به همین دلیل است که سیاست فعلی اروپا تا این حد اشتباه است: بجای تغییر شرایط به وضعیتی بهتر، سیاست فعلی تنها به تدوام فاجعهی موجود کمک میکند: موجی از مهاجرین در حال فرار از درگیریهای ناشی از ادامهی بیثباتی در خاورمیانه و در پی پناهجویی در اروپا، و ملت ایران که میخواهد به توان بالقوهاش فعلیت بدهد اما از این حق ذاتی به دلیل نظام موجود محروم ماندهاست.
جمهوری اسلامی حکومتیست که مردم خود را بیش از هر گروه دیگری ارعاب میکند، آنها را از سادهترین آزادیها محروم میکند، ثروت یک ملت را به باد داده، یکی از بدترین کارنامههای نقض حقوق بشر را در جهان دارد، و در پی چیزی جز نیستی و نابودی در خاور میانه نبوده است. بنابراین مسئول چالشبرانگیزترین مسئلهایست که اروپای امروز با آن دست به گریبان است: بحران پناهندگان؛ زیرا جمهوری اسلامی ایران بطور فعالانه درگیر یکی از بدترین جنگهای نیابتی است که قرن بیست ویکم به خود دیده و در نتیجه عامل فلاکتبارترین فاجعهی انسانی است که تا کنون شاهد آن بودهایم.
این نظام مسئول استمرار درگیریها در سوریه و یمن است، که دومی بنا به اعلام سازمان ملل، عامل بزرگترین قحطی قرن آینده خواهد بود، در حالی که همزمان از کیسهی مردم ایران مشغول تجهیز و تامین مالی گروههای تروریستی نیابتی متعددی است که به دنبال دستیابی به قدرت برای کنترل فرقهای منطقه از طریق جنگ هستند. جمهوری اسلامی همچنین مسئول شدت گرفتن خونریزی و تروریسم در منطقه و فراسوی آن است. در همین حال، مردم داخل ایران شعارهای ضد نظام را فریاد میزنند از جمله «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران». آنها با این شعارها حکومت را فرا میخوانند تا برای یکبار هم شده به بهروزی مردم خود ایران بیاندیشد؛ مردمی که سخت اسیر تقلای روزانه برای بقا و حفظ زندگی معیشتی سادهی خود و خانوادهشان هستند؛ مردمی که بعضیهاشان حتی ماههاست حقوق دریافت نکردهاند در حالی که حکومتشان همچنان مشغول غارت تمامی منابع طبیعی و به جیب زدن ثروت ملی است. اروپا در عین حال که نگران توانایی خود برای مقابله با موج جدید مهاجرت گستردهایست، که بالقوه قادر به بیثبات کردن تمامی این قاره است، همچنان مشغول برآوردن خواستههای نظامیست که شریک جرم نسلکشی جاری در سوریه و یمن است؛ آنهم به این امید که این نظام را مهار کند. اگر اروپا به سیاست فعلیاش ادامه دهد، بیثباتی قارهی اروپا بیش از پیش محتمل به نظر میرسد چرا که سیل مهاجرت مردم فراری از درگیریها و جویای پناهندگی رو به افزایش خواهد گذاشت.
چه بسا مسئولان اروپایی گمان میبرند که دکترین مهارشان توان آن را دارد که جمهوری اسلامی را به امید اصلاحاتی در آن در درازمدت دگرگون کند. یا شاید اروپا با حمایت سیاسی از معاملهی هستهای با جمهوری اسلامی به دنبال ایجاد توازنی علیه سیاستهای جاری ایالات متحدهی آمریکاست که اخیرا از توافق اتمی خارج شده. اما آرزوی اصلاح نظام جمهوری اسلامی، هر چند هم که اروپا بدان خوشبین باشد و هر چقدر هم که درباره آن صبور باشد و هر میزان هم که مایل به هزینه کردن پول و حمایت سیاسی برای آن باشد، یکی آرزوی محال است. به باور ما، دلیل اصلی آنکه مسئولان اروپایی تصور میکنند دکترین مهارشان قادر به تغییر رفتار جمهوری اسلامی خواهد بود، ناشی از روایتیست که گمان میکند کمک به نظامی باثبات- هرچند آن نظام، دیکتاتوری باشد- از شنیدن صدای میلیونها ایرانی که برای دستیابی به تغییرات ساختاری فریاد برمیآورند، گزینهی بهتریست. صدایی که روز به روز متحول و گستردهتر میشود، در حالی که اروپا یا به نشنیدن آن و یا به نداشتن امکانی برای حمایت از آن تظاهر میکند.
در زمان ریاست جمهوری روحانی، که قرار بوده «معتدل» و به دنبال اصلاحات باشد، نرخ اعدامها به بالاترین میزان خود در همهی زمانها رسیده است. در ۱۴ ماه اول ریاست جمهوری روحانی شمار اعدامشدگان بیش از تمام مدت ریاست جمهوری سلف اصولگرایش بوده است. در حالی که اروپا بابت ادامهی «گفتگو» با جمهوری اسلامی در موضوع نقض حقوق بشر به خود میبالد، اعدامها همچنان ادامه دارند. اما این گفتگوییست که به وضوح کمترین تغییری در عمل به دنبال نداشته است. در هر حال، اروپا انرژی و گوشهای شنوای خود را به روی موضوعاتی اشتباه و در برابر طرفی اشتباه به کار گرفته است.
در حالی که دور سوم تحریمهای ایالات متحده به عنوان یک سیاست جدید با هدف اعمال حداکثر فشار به رژیم تهران در پیش روی ماست، بسیاری از شرکتها و بانکهای اروپایی از حالا معاملات خود را با ایران متوقف کردهاند. هیچگونه تضمین سیاسی وجود ندارد که بتواند منطق تصمیمگیری شرکتهای بزرگ را تغییر دهد؛ منطقی که بازار بزرگتر را همواره ترجیح میداند. با وجود بعضی تفسیرها، هیچکدام از این شرکتهای خصوصی اروپایی برای قطع رابطهی تجاری با ایران تحت فشار قرار نگرفتهاند بلکه به آنان انتخابی داده شده و آنان هم بازار بزرگتر را انتخاب کردهاند.
اتحادیهی اروپا نیز انتخابی پیش رو دارد. میتواند دریابد که قطار دیگری در حال خروج از ایستگاه است، قطاری که به اتحاد ماورای آتلانتیک امکان میدهد به گونهای متحول شود که توان مواجهه با یکی از بزرگترین خطرهای تهدیدکنندهی هر دو قاره را به دست آورد و در جهت درست تاریخ بایستد. اتحادیهی اروپا به آن اندازه توانمند است که بتواند دکترین خود را مستقل از ایالات متحدهی آمریکا تدوین کند، اما آن دکترین باید در نهایت با هدف حرکت به همان سمت و سو تدوین شود. انتخاب دیگر اتحادیهی اروپا هم البته آن است که به تنهایی در خط فعلی برای مهار جمهوری اسلامی تلاش کند؛ خطی که قطار آرزوی دستیابی به روابط صلحآمیز و کامیاب تحت شرایط جاری در انتهای آن هرگز به ایستگاه نخواهد رسید.
تغییرات حقیقی در ایران اجتنابناپذیر است زیرا چنین تغییراتی تنها راه رسیدن به کشوری آزاد، سکولار و دموکراتیک است. چهار دهه پس از انقلاب اسلامی، ما به همراه ۸۰ درصد از ایرانیان که کمتر از چهل سال سن دارند، در افق دید خود زمانی نه چندان دور را میبینیم که روابط واقعی صلحآمیز و کامیاب بین ایران و سایر جوامع باز، دیگر نه یک رویا، که واقعیتی گریزناپذیر باشد. پایههای چنین روابطی بر ارزشهایی استوار است که همین امروز هم جامعهی مدنی ایران آنها را در قلب و ذهن خود جای داده است. این پرسش اما همچنان باقیست که آیا اروپا مسیر مهار حکومت جمهوری اسلامی را ادامه خواهد داد یا مسیر گوش سپردن فعال به صدای مردم ایران و عمل در راستای آن را انتخاب خواهد کرد؟
*منبع: کیهان لایف (کیهان لندن به زبان انگلیسی)
*نویسندگان: صبا فرزان، دنا زیاری، امیر اعتمادی، دامون گلریز (صبا فرزان، دنا زیاری، امیر اعتمادی و دامون گلریز از بنیانگذاران شبکه فرشگرد هستند که در سپتامبر ۲۰۱۸ تاسیس شد. این شبکه از براندازی جمهوری اسلامی در ایران و برقراری نظامی سکولار دموکرات بجای آن حمایت میکند. فرشگرد همچنین به نقش کلیدی شاهزاده رضا پهلوی در همبستگی ملی باور دارد).
*ترجمه و تنظیم: دکتر برزومهر طلوعی
*نویسندگان: صبا فرزان، دنا زیاری، امیر اعتمادی، دامون گلریز (صبا فرزان، دنا زیاری، امیر اعتمادی و دامون گلریز از بنیانگذاران شبکه فرشگرد هستند که در سپتامبر ۲۰۱۸ تاسیس شد. این شبکه از براندازی جمهوری اسلامی در ایران و برقراری نظامی سکولار دموکرات بجای آن حمایت میکند. فرشگرد همچنین به نقش کلیدی شاهزاده رضا پهلوی در همبستگی ملی باور دارد).
*ترجمه و تنظیم: دکتر برزومهر طلوعی
نظرات
ارسال یک نظر