ظریف چرا استعفا داد؟
- قاب عکس دو نفره رهبر جمهوری اسلامی و بشار اسد در کنار استعفای اینستاگرامی ظریف نمایانگر واقعیت تراژیک نظام اسلامی است.
- اعتراضات گسترده مردم ونزوئلا و همراهی آمریکا با مخالفان ماد,رو و همچنین برگزاری نشست ورشو که ائتلافی علیه جمهوری اسلامی است، بیش از همه ترس را به جان دولت و اصلاحطلبان انداخته. به همین دلیل در تلاش هستند تا مرزی شفاف را میان خود و بقیه نظام به نمایش بگذارند.
روشنک آسترکی – درست در زمانی که علی خامنهای در تهران بشار اسد را به آغوش میکشید تا پیام «ما سرنوشت سوریه و منطقه را رقم زدیم» را قاب بگیرد، محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی استعفا داد تا معلوم شود که نظام حتی قادر به کنترل رفتار کارگزاران داخلی خود نیست و در همه امور دوگانگی، اختلاف و تضاد وجود دارد و این یعنی «جنگ اصلی در داخل است».
قاب عکس دو نفره رهبر جمهوری اسلامی و بشار اسد در کنار استعفای اینستاگرامی ظریف نمایانگر واقعیت تراژیک نظام اسلامی است. استعفایی که پذیرفته نشده (و احتمال دارد پذیرفته نشود) به هر دلیلی صورت گرفته باشد، اهمیت اصلیاش در این است که سفر بشار اسد و پیامهایی که در این سفر به طرفهای مقابل ارسال شد را تحت تأثیر قرار داد. رفتار ظریف را باید در روابط به شدت پیچیده سیاسی درون کشور ارزیابی کرد.
این اقدام ظریف فاصلهگذاری شفاف و بازسازی حاکمیت دوگانه بخشی از بدنه نظام است که به عنوان اصلاحطلبان شناخته میشوند. او با استعفایش به عنوان وزیر خارجهی دولت متبوع اصلاحطلبان، مسئولیت مخابره پیام حاکمیت دوگانه به بیرون را به عهده گرفت. کاری که حسن روحانی ساعاتی پیش از استعفای ظریف با حمله به سپاه بُعد داخلی آن را آغاز کرده بود.
حسن روحانی با حمله به دخالتهای اقتصادی سپاه با بیان اینکه بگذارید مردم این پروژهها را انجام دهند، پروژه معرفی نهادهای انتسابی به عنوان «مانع رفع مشکلات» و انتقال این پیام که «سپاه مانع راه افتادن چرخ امور است» و چوب لای چرخ دولت میگذارد را به جامعه آغاز کرد و ساعاتی بعد ظریف به سوی خارج این پیام را داد که برخلاف دیدار حسن روحانی با بشار اسد، دولت در مورد مسائل منطقهای در کنار حاکمیت نایستاده است.
بیش از ۱۰ سال پیش هاشمی رفسنجانی و اصلاحطلبان در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ از احمدینژاد ضربه خورده و به شدت تضعیف شده و به حاشیه قدرت رانده شدند. چندی بعد که باراک اوباما رئیس جمهور ایالات متحده از حزب دموکرات، از طریق عمان برای مذاکره و به رسمیت شناختن حق داشتن انرژی هستهای اعلام آمادگی کرد، اصلاحطلبان و هاشمی رفسنجانی برای چیدن معادلهای تازه دست به کار شدند.
در واقع معنای مذاکرات هستهای و شکلگیری یک توافق پنهان احتمالی در دولت احمدینژاد این بود که بدون حضور اصلاحطلبان تنشزدایی شود و پیرو آن، بهبود اقتصادی حاصل شود. به همین دلیل بود که اصلاحطلبان برای بازگشت به قدرت در انتخابات سال ۱۳۸۸ و وقایع پس از آن در مسیر «انقلاب رنگی» حرکت کردند. این انقلاب رنگی اگر چه نتوانست پیروز شود اما در عمل توافق هستهای بین جمهوری اسلامی و آمریکا را در دوران احمدینژاد از بین برد.
اصلاحطلبان بعد از شکست انقلاب رنگیشان که هزینه امنیتی هنگفتی نیز در بر داشت، کوشیدند از طریق «عادیسازی» به نظام برگردند. آنها در صدد بودند از طریق برجام و تنیدن رابطه اقتصادی و متعاقب آن رابطه امنیتی– سیاسی با اروپا نظام را به عضو عادی نظام بینالملل تبدیل کنند و امتیاز این تنشزدایی و مواهب اقتصادی را به حساب جریان خود بریزند.
در این مدل آنها فکر میکردند میتوانند مانند دولت اردوغان و حزب «عدالت و توسعه» در ترکیه با آوردن رونق اقتصادی به کشور، همزمان به ساخت مسلط قدرت در داخل تبدیل شوند. اصلاحطلبان برجام را یک داد و ستد جناحی و باندی با بخشی از قدرت در آمریکا به حساب میآوردند. درست همانطور که اوایل انقلاب آیتالله منتظری میگفت گروگانها باید در زمان کارتر- یعنی دموکراتها- آزاد شوند چون حزب دموکرات آمریکا زمینهی پیروزی انقلاب را فراهم کرده بود.
اگر چه خواست منتظری برای آزادی گروگانهای آمریکایی در زمان یک دولت دموکرات در آمریکا اتفاق نیفتاد اما اصلاحطلبان و دولت حسن روحانی موفق شدند برجام را با حزب دموکرات آمریکا در قدرت به امضا برسانند.
در واقع برجام قراردادی بین اصلاحطلبان– یعنی بدنهای از نظام جمهوری اسلامی- با اروپاییها و حزب دموکرات آمریکا بود.
با سر کار آمدن ترامپ و شکست برجام، دولت بنفش بطور کامل در حوزه اقتصادی زمینگیر شده و برای اینکه نظام بتواند دوام بیاورد و از طریق کمکهای مالی و اقتصادی اروپا اوضاع را کنترل کند میبایست امتیازاتی را به اروپاییها بفروشد. اروپاییها قول دادهاند در قبال پذیرش و تصویب پالرمو امکانات مالی در اختیار جمهوری اسلامی قرار دهند.
این داد و ستد و معادله تازهی اصلاحطلبان که از طریق دولت روحانی پیش میرفت اما با جدی شدن مقاومت بخشی از نظام در برابر پالرمو، دولت را فلج کرد. این اختلاف جدی در نظام به معنای شکست عمومی اصلاحطلبان و رویگردانی کامل مردم از بازی میان «بد» و «بدتر» یا «اصولگرا و اصلاحطلب» است؛ در چنین موقعیتی است که حالا جریان «اصلاحات» از یک سو همراهی با سیاستهای خارجی اروپا و بطور غیرمستقیم آمریکا و از سوی دیگر فاصلهگذاری با «حاکمیت» را در پیش گرفته است.
چندی پیش محمدجواد ظریف و ۷ وزیر دیگر نامهای در ضرورت تصویب پالرمو به خامنهای رهبر نظام نوشته بودند و در این نامه تهدید کرده بودند در صورت عدم تصویب این لایحه استعفا خواهند داد.
اصلاحطلبان مدتی ست که حمایتهای خارجی را از دست دادهاند و با تغییر سیاست در کاخ سفید نگران تکیهگاه بیرونی خود هستند. آنها میدانند که در صورت عدم تصویب پالرمو در سیاستها و حمایتهای اروپا نسبت به نظام، تغییراتی اساسی روی خواهد داد و به همین دلیل ظریف با انتخاب این برهه برای اعلام نارضایتی در قالب استعفا، کوشید همراهی اصلاحطلبان را با جنگ تبلیغاتی غرب علیه نظام نشان دهد.
در واقع استراتژی تازه دولت و اصلاحطلبان که به درستی در جامعه به «استمرارطلبان» معروف شدهاند، اینست که در اظهار نظرها و نمایشهایی چون استعفای ظریف، خطی پررنگ میان خود و بقیهی نظام بکشند و در وهله نخست به دنیا و سپس به بخشی از مردم که همچنان میان براندازی و فرصتی دوباره دادن به جناحی از نظام مردد هستند، بگویند ما «با شما هستیم» و با بقیه نظام «فرق داریم»!
از دیگر نشانههای اتخاذ این سیاست، سخنان حسن روحانی درست یک روز پس از استعفای وزیر امور خارجه و در پنجاه و هشتمین مجمع عمومی بانک مرکزی است. او در این سخنان تمام تلاش خود را برای رساندن پیام ضرورت تصویب لایحه پالرمو به کار بسته و پیام متفاوت بودن دولت و خط کشیدن دور بخش دیگری از نظام را مطرح کرده است.
روحانی گفته است: «ما در مجامع پولی و مالی دنیا شرکت میکنیم چون میخواهیم تحولات پولی و سیستمی را دیده و با بانکهای دنیا ارتباط مالی برقرار کنیم تا بتوانیم نفت فروخته و واردات داشته باشیم. با چمدان که نمیتوانیم تجارت کنیم. نمیشود میلیون تن نهادههای دامی را با پول چمدانی جابجا کرد. بانکها باید فعال شوند. اگر رابطه ما با گروه اقدام مالی قطع شود، فعالیت بانکی ما در سطح دنیا با مشکل مواجه میشود. اگر یک بانکی در حرف من تردید دارد حتماً مصاحبه کند و بگوید.»
او همچنین افزوده است که «نمیشود کشور را دست ۱۰، ۲۰ نفر داد و گفت که هر تصمیمی گرفتند ما تابع آنیم. نخیر، ملت ایران صاحب این کشور است. حتماً ملت، بانک مرکزی و بانکهای ما حرف میزنند.» و بعد در پیامی خطاب به مردم مدعی شد که «بحران قیمت گوشت به دلیل مشکلاتی برای تبادلات مالی طی دو سه هفته بوده است.»
پردههای نمایشی که از سوی دولت به نمایش در میآید نشان میدهد اعتراضات گسترده مردم ونزوئلا و همراهی آمریکا با مخالفان مادورو و همچنین برگزاری نشست ورشو که ائتلافی علیه جمهوری اسلامی بود بیش از همه ترس را به جان این جناح از نظام انداخته است؛ چون اصولگرایان با وجود هارت و پورتهایشان معمولا بیشتر قابل تطبیق خود را با هر شرایطی دارند! به همین دلیل مدعیان اصلاحات و «تدبیر و امید» تصمیم گرفتهاند با فاصلهگذاری، شکافی مشهود میان خود و بقیهی نظام را به نمایش بگذارند!
کیهان لندن
نظرات
ارسال یک نظر